×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عاشقانه بخوان

× می نویسم،از روزهای بی توبودن می نویسم
×

آدرس وبلاگ من

dokhtare40gisebahar.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/lovesong1365

به نظر تو ما کجا می رویم؟

تامی یک برگ بود. او با جریان باد، همراه بقیه همبازی هایش، توی خیابان می رفت.

یک برگ درخت افرا به تامی رسید، به او خورد و از او جلو افتاد. تامی کمی بعد به او رسید، تماس کوتاهی با او پیدا کرد و بعد از او جلو زد. ان ها چرخیدند و رفتند و به اتومبیل ها و تیرهای چراغ برق خوردند و توی هوا بالا رفتند و دوباره پایین امدند.

تامی به خودش گفت :" چه جالب!"

برگ افرا از او جلو افتاد. رنگی قرمز داشت، با رگه های منظم و مرتب و خوش رنگ. نور خورشید از وسط ان می گذشت و درخشش خاصی به ان می داد و تاکنون پسر چنین چیزی ندیده بود.

تامی از برگ پرسید:"به نظرت تو ما کجا می رویم؟"

برگ جواب داد:" چه فرقی می کند؟ خوش باش.زندگی کوتاه است."

ناگهان برگی پیر از راه رسید و گفت :" خدا کند فرق بکند. این سفر شاید کوتاه باشد ولی پایان ان تازه اغاز راه است."

به نظر تامی این بهترین چیزی بود که یک برگ می توانست بگوید.

سه شنبه 3 اسفند 1389 - 12:16:21 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


آدرس جدید


باران بهانه ای بود


باز باران


اگر فردا براي شکار پلنگ به دريا رفتم،


یخورده دیر شد


خاطرات گم شده


مرا ببخش که جواب سلامت را نمی دهم


از تو گفتن هايم


انگار خواب هم که باشی


اتفاقش نیوفتاد


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

368662 بازدید

70 بازدید امروز

211 بازدید دیروز

1625 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements