سه گفتمش: -" شیرین ترین آواز چیست؟ " چشم غمگینش به رویم خیره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکید لرزه افتادش به گیسوی بلند زیر لب غمناک خواند: -" ناله زنجیرها بر دست من! " گفتمش: -" آنگه که از هم بگسلند... " خنده تلخی به لب آورد و گفت -" آرزوئی دلکش است اما دریغ! بخت شورم ره بر این امید بست. و آن طلائی زورق خورشید را صخره های ساحل مغرب شکست!... " من به خود لرزیدم از درددی که تلخ در دل من با دل او می گریست. گفتمش: -" بنگر در این دریای کور چشم هر اختر چراغ زورقی است! " سر به سوی آسمان برداشت گفت: -" چشم هر اختر چراغ زورقی است لیکن این شب نیز دریایی ست ژرف. ای دریغا شبروان کز نیمه راه می کشد افسون شب در خوابشان... " گفتمش: -" فانوس ماه می دهد از چشم بیداری نشان... " گفت: -" اما در شبی این گونه گنگ هیچ آوایی نمی آید به گوش.. " گفتمش: -" اما دل من می تپد گوش کن اینک صدای پای دوست! " گفت: -" ای افسوس در این دام مرگ باز صید تازه ای را می برند این صدای پای اوست!... " گریه ای افتالد در من بی امان در میان اشک ها پرسیدمش: -" خوش ترین لبخند چیست؟ " شعله ای در چشم تاریکش شکفت جوش خون در گو نه اش آتش فشاند گفت: -" لبخندی که عشق سربلند وقت مردن بر لب مردان نشاند. " من ز جا برخواستم بوسیدمش.
اگر فردا براي شکار پلنگ به دريا رفتم،
مرا ببخش که جواب سلامت را نمی دهم
370889 بازدید
6 بازدید امروز
144 بازدید دیروز
1301 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian